پنجشنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۴، ۰۷:۲۰ ق.ظ
عادت ندارم غم را بنویسم. عادت ندارم از روزهای سخت زندگی بنویسم از گریه ها و اشک ها قلم بزنم، روزهای سخت را باید با سرعت عبور کرد و پرونده اش را بست و تمام کرد روزهای سخت را، روزهایی که قلبت را فشار میدهد را باید به دست تندترین بادها سپرد تا ببرد و دیگر نیاورد.  روزهای گریه را باید  سوزاند و جزعمر حساب نکرد. غم را نوشتن تثبیتش می کند. شاید بعضی ها معتقد باشند نوشتن از این روزها یادآورم میشود که چه روزهای سختی داشته ام. ولی من میگویم نوشتن جایش را محکم میکند،  نوشتن به غم نفس می دهد تا بزرگ شود. نوشتن از غم وسختی فقط پخشش میکند به سراسر زندگی،  نمیدانمعقیده است دیگر :) 
اگر آدم ها در زندگیشان یک نقطه تاریک داشته باشند که زندگیشان را به دو نیمه تقسیم کند من دقیقا الان وسط همان نقطه ام. همان نقطه ای که بعدش یا سربالایی است یا سرپایینی، سرم را بالا میگیرم.  من به روزهای خوب امید دارم،  به رهایی به مسیر رویاهایم!! . سرم را بالا میگیرم تا روشنایی آسمان نگذارد غرق در این نقطه تاریک شوم. حالا منم و آزمون شجاعتم! شجاعت از دست دادن، شجاعت رها شدن، الان دنیاست که محک میزند تواناییه مبارزه ام را، حالا منم و یک میدان جنگ،  باشد که پیروز باشم :) 
 
* حتی شاید این پست هم حذف شد:)

دلایل بلاک شدن در اینستاگرام

فراخوان وبلاگنویسی شب آرزوها

خدا قاصدک ها را فوت کرد

روزهای ,ها ,غم ,نقطه ,نوشتن ,  ,روزهای سخت ,را باید ,همان نقطه ,نقطه تاریک ,بالا میگیرم

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سرگرمی ها آسمون مشکی کتابخانه عمومی معراج شهرخنداب test تیم بازی پابجی موبایل! ateliyearak گرافیک‌نگار خاموشی هایم دکوراسیون منزل و طراحی داخلی تقویم فارسی مه یاس